| آموزش جغرافیا | ||
| ناصر احمدیان کارشناس ارشد جغرافیا | 
سرزمينهاي متراكم از جمعيت 
      جلگههاي سواحل شمال، واقع بين كوههاي البرز و درياي مازندران، استانهاي آذربايجان و اردبيل و قسمت شمالي زاگرس  به ترتيب تمركز سه منطقه پرجمعيت ايران را در ارتباط با بهرهگيري از بستر جغرافيائي و با روش سنتي و نيمه سنتي توليد تشكيل ميدهند.
 جلگههاي سواحل شمال، واقع بين كوههاي البرز و درياي مازندران، استانهاي آذربايجان و اردبيل و قسمت شمالي زاگرس  به ترتيب تمركز سه منطقه پرجمعيت ايران را در ارتباط با بهرهگيري از بستر جغرافيائي و با روش سنتي و نيمه سنتي توليد تشكيل ميدهند. 
 * جلگههاي سواحل شمال تقريباً 4 درصد از مساحت كشور را شامل شده و حدود10 درصد از كل جمعيت آنرا در خود جاي دادهاند. اكثريت جمعيت منطقه يعني بيش از 2/1 يا (35/54) درصد آنان روستائي و در روستاهاي كوچك و بزرگ پراكندهاند. تا سال 1365 گيلان و مازندران 12 درصد از جمعيت ايران را در خود جاي داده بودند و كاهش جمعيت آنان در سال 1375بيانگر تاثيرگذاري فعاليتهاي صنعتي و خدماتي در فعاليتهاي نوع اول است. مساكن روستائي اين منطقه تنها مساكن پراكنده روستائي در كشور ميباشند كه در مقايسه با روستاهاي مجتمع فاصله قابل ملاحظهاي از يكديگر دارند. اين نوع ساختار سكونتي نتيجه به زير كاشت بردن زمين بصورت تدريجي و قطعه قطعه ميباشد. با اين وجود روستاها ضمن پراكندگي مساكن در مجموعه چشماندازها فاصله چنداني از هم ندارند. روستاها باتوجه به وسعت منطقه زياد و در چشمانداز طبيعي آن پراكندگي فوقالعاده داشته و در سراسر جلگههاي شمال مخصوصاًَ سرزمينهاي ميان جلگهاي و ساحلي جلب توجه ميكنند. در مقابل در دامنه كوههاي پوشيده از جنگل و در جلگههاي باريك واقع در درههاي روبه دريا مساكن دهكدهها مجاورت بيشتري با هم دارند.
* جلگههاي سواحل شمال تقريباً 4 درصد از مساحت كشور را شامل شده و حدود10 درصد از كل جمعيت آنرا در خود جاي دادهاند. اكثريت جمعيت منطقه يعني بيش از 2/1 يا (35/54) درصد آنان روستائي و در روستاهاي كوچك و بزرگ پراكندهاند. تا سال 1365 گيلان و مازندران 12 درصد از جمعيت ايران را در خود جاي داده بودند و كاهش جمعيت آنان در سال 1375بيانگر تاثيرگذاري فعاليتهاي صنعتي و خدماتي در فعاليتهاي نوع اول است. مساكن روستائي اين منطقه تنها مساكن پراكنده روستائي در كشور ميباشند كه در مقايسه با روستاهاي مجتمع فاصله قابل ملاحظهاي از يكديگر دارند. اين نوع ساختار سكونتي نتيجه به زير كاشت بردن زمين بصورت تدريجي و قطعه قطعه ميباشد. با اين وجود روستاها ضمن پراكندگي مساكن در مجموعه چشماندازها فاصله چنداني از هم ندارند. روستاها باتوجه به وسعت منطقه زياد و در چشمانداز طبيعي آن پراكندگي فوقالعاده داشته و در سراسر جلگههاي شمال مخصوصاًَ سرزمينهاي ميان جلگهاي و ساحلي جلب توجه ميكنند. در مقابل در دامنه كوههاي پوشيده از جنگل و در جلگههاي باريك واقع در درههاي روبه دريا مساكن دهكدهها مجاورت بيشتري با هم دارند.
  **       استانهاي آذربايجان شرقي و غربي و اردبيل واقع در شمال غربي كشور و نيز قسمتهاي شمالي استانهاي كردستان و زنجان كه تشكيل منطقهاي تحت عنوان حوضههاي شمال غربي را ميدهند، دومين منطقه پرجمعيت ايران ميباشند اين منطقه كمتر از 7 درصد از مساحت كشور را پوشش داده و اندكي بيش از  12 درصد (11/12) جمعيت را در خود جاي داده است. اين منطقه تا گذشتهاي نه چندان دور (1365) 15 درصد از جمعيت را در خود نگاهداري ميكرد كه اين وضعيت نشان از تغيير فرآيند و تحول جمعيت در ارتباط با جابجايي (مهاجرت) درصد از جمعيت را در خود نگاهداري ميكرد كه اين وضعيت نشان از تغيير فرآيند و تحول جمعيت در ارتباط با جابجايي (مهاجرت) و دور شدن از فعاليتهاي سنتي توليد و نفوذ فعاليتهاي نوع دوم (صنايع كارخانهاي، دستي و استخراجي) و سوم (انواع خدمات) در عرصه فعاليتهاي نوع اول ميباشد. روستائيان اين منطقه تا دهه اخير بصورت جمعبت غالب بودند كه براثر تحول، فعاليتهاي سهگانه مذكور تعداد آنها كاهش چشمگيري يافته و در سال1375 به اندكي بيش از 46 درصد تنزل پيدا كرده است. با اين حال مراكز روستائي اين منطقه يك اختلاف كلي با مساكن روستائي جلگههاي گيلان و مازندران دارند و آن اينكه مساكن روستائي منطقه شمال غربي متمركز و فشردهاند كه اين فشردگي در مناطق كوهستاني و مخصوصاً در درههاي ارسباران، قراچه داغ و ميشوداغ و شيبهاي جنوبي رودخانه ارس و دره قراسو از هرجاي ديگر منطقه محسوستر است.
 **       استانهاي آذربايجان شرقي و غربي و اردبيل واقع در شمال غربي كشور و نيز قسمتهاي شمالي استانهاي كردستان و زنجان كه تشكيل منطقهاي تحت عنوان حوضههاي شمال غربي را ميدهند، دومين منطقه پرجمعيت ايران ميباشند اين منطقه كمتر از 7 درصد از مساحت كشور را پوشش داده و اندكي بيش از  12 درصد (11/12) جمعيت را در خود جاي داده است. اين منطقه تا گذشتهاي نه چندان دور (1365) 15 درصد از جمعيت را در خود نگاهداري ميكرد كه اين وضعيت نشان از تغيير فرآيند و تحول جمعيت در ارتباط با جابجايي (مهاجرت) درصد از جمعيت را در خود نگاهداري ميكرد كه اين وضعيت نشان از تغيير فرآيند و تحول جمعيت در ارتباط با جابجايي (مهاجرت) و دور شدن از فعاليتهاي سنتي توليد و نفوذ فعاليتهاي نوع دوم (صنايع كارخانهاي، دستي و استخراجي) و سوم (انواع خدمات) در عرصه فعاليتهاي نوع اول ميباشد. روستائيان اين منطقه تا دهه اخير بصورت جمعبت غالب بودند كه براثر تحول، فعاليتهاي سهگانه مذكور تعداد آنها كاهش چشمگيري يافته و در سال1375 به اندكي بيش از 46 درصد تنزل پيدا كرده است. با اين حال مراكز روستائي اين منطقه يك اختلاف كلي با مساكن روستائي جلگههاي گيلان و مازندران دارند و آن اينكه مساكن روستائي منطقه شمال غربي متمركز و فشردهاند كه اين فشردگي در مناطق كوهستاني و مخصوصاً در درههاي ارسباران، قراچه داغ و ميشوداغ و شيبهاي جنوبي رودخانه ارس و دره قراسو از هرجاي ديگر منطقه محسوستر است.  
    * * *   سومين منطقه پرجمعيت ايران قسمت شمالي زاگرس و ارتفاعات مركزي در حدفاصل بين سنندج تا اصفهان است كه بر روي هم كمتر از 5 درصد (81/4) از مساحت كشور را پوشش ميدهد. بر روي اين وسعت اندكي كمتر از 16 درصد (55/15) از جمعيت كشور زندگي ميكنند كه نسبت به دهههاي گذشته افزايش فوقالعادهاي يافتهاند. در اين منطقه نيز تا دو دهه گذشته اكثر جمعيت را روستائيان تشكيل ميدادند، در حالي كه مطابق دادههاي سرشماري سال 1375، جمعيت روستائي آن كاهش يافته و به به 46 درصد تنزل پيدا كرده است. روستاهاي كوهستاني منطقه غالباً در شيبهاي مشرف به درهها بنا گرديده و اين شيبها در سرازيريهاي زياد به حالت تراس درآمده و به زير كاشت درختان، سبزيجات و غلات رفته است. باتوجه به آنچه آورده شد توزيع و تمركز جمعيت در سه منطقه فوقالذكر، بستگي تنگاتنگ با در دسترس بودن زمين قابل زرع، خاكهاي حاصلخيز، ريزشهاي جوي زياد و به موقع، فراواني آبهاي سطحي و زيرزميني، آب و هواي ملايم، وسايل حمل و نقل، فعاليتهاي صنعتي و خدماتي دارد.
  سومين منطقه پرجمعيت ايران قسمت شمالي زاگرس و ارتفاعات مركزي در حدفاصل بين سنندج تا اصفهان است كه بر روي هم كمتر از 5 درصد (81/4) از مساحت كشور را پوشش ميدهد. بر روي اين وسعت اندكي كمتر از 16 درصد (55/15) از جمعيت كشور زندگي ميكنند كه نسبت به دهههاي گذشته افزايش فوقالعادهاي يافتهاند. در اين منطقه نيز تا دو دهه گذشته اكثر جمعيت را روستائيان تشكيل ميدادند، در حالي كه مطابق دادههاي سرشماري سال 1375، جمعيت روستائي آن كاهش يافته و به به 46 درصد تنزل پيدا كرده است. روستاهاي كوهستاني منطقه غالباً در شيبهاي مشرف به درهها بنا گرديده و اين شيبها در سرازيريهاي زياد به حالت تراس درآمده و به زير كاشت درختان، سبزيجات و غلات رفته است. باتوجه به آنچه آورده شد توزيع و تمركز جمعيت در سه منطقه فوقالذكر، بستگي تنگاتنگ با در دسترس بودن زمين قابل زرع، خاكهاي حاصلخيز، ريزشهاي جوي زياد و به موقع، فراواني آبهاي سطحي و زيرزميني، آب و هواي ملايم، وسايل حمل و نقل، فعاليتهاي صنعتي و خدماتي دارد. 
منبع : ایران مرز پرگهر
|   |